کد مطلب:315025 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159
به حضرت ابوالفضل مسلمان ها قسم بخور
همچنین آقای فلسفی فرمودند: كه بنده در اسفراین برای تبلیغ رفته بودم. پای منبر پیرمردی بسیار معنوی نشستم. اهل سبزوار گفتند: این شخص سرگذشتی دارد.
یك عده تجار مسیحی در میانه باد اسفراین، تجارت مهم داشتند و این شخص واسط بود. برای آن ها جنس تهیه كند، از جمله پنبه، گندم و غیره و آن مسیحی ها هم با شوروی تجارت داشتند. از طرف دولت ایران به آن ها حكم اخراج این تجار مسیحی آمد. حساب كردند به پول قدیم بیست هزار تومان كه حالا تقریبا بیست میلیون تومان می باشد اختلاف حساب پیدا كردند كه تجار گفتند: ما بیست میلیون تومان داده ایم و آن شخص گفت: شما به ما آن مقدار نداده اید. چون آن طرف دید دولت می خواهد آن ها را از ایران بیرون كند او هم گفت: من یك دینار هم بدهكار نیستم. در جواب آن مسیحی ها گفتند: ما تو را به ابوالفضل مسلمان ها واگذار كرایم. به شرط این كه سه دفعه به نام حضرت ابوالفضل مسلمانان رو به قبله قسم بخوری. آن وقت هیچ ادعا نداریم در حالی كه می توانیم از شما باز پس بگیریم. آن مرد وضو گرفت، سه مرتبه هم قسم خورد؛ او هم با آن پول ها بیست خانه ساخت، پولش تمام شد و در آخرین - كه بیستمین خانه باشد - ستونی را بلند كرد و یك دفعه گفت: كمرم درد گرفت. او تمام خانه ها را فروخت به دارو و دكتر داد و به خاك ذلت و بیچارگی نشست. این نتیجه گستاخی به خاندان اهل بیت عصمت علیهم السلام است
[ صفحه 609]
یك عده تجار مسیحی در میانه باد اسفراین، تجارت مهم داشتند و این شخص واسط بود. برای آن ها جنس تهیه كند، از جمله پنبه، گندم و غیره و آن مسیحی ها هم با شوروی تجارت داشتند. از طرف دولت ایران به آن ها حكم اخراج این تجار مسیحی آمد. حساب كردند به پول قدیم بیست هزار تومان كه حالا تقریبا بیست میلیون تومان می باشد اختلاف حساب پیدا كردند كه تجار گفتند: ما بیست میلیون تومان داده ایم و آن شخص گفت: شما به ما آن مقدار نداده اید. چون آن طرف دید دولت می خواهد آن ها را از ایران بیرون كند او هم گفت: من یك دینار هم بدهكار نیستم. در جواب آن مسیحی ها گفتند: ما تو را به ابوالفضل مسلمان ها واگذار كرایم. به شرط این كه سه دفعه به نام حضرت ابوالفضل مسلمانان رو به قبله قسم بخوری. آن وقت هیچ ادعا نداریم در حالی كه می توانیم از شما باز پس بگیریم. آن مرد وضو گرفت، سه مرتبه هم قسم خورد؛ او هم با آن پول ها بیست خانه ساخت، پولش تمام شد و در آخرین - كه بیستمین خانه باشد - ستونی را بلند كرد و یك دفعه گفت: كمرم درد گرفت. او تمام خانه ها را فروخت به دارو و دكتر داد و به خاك ذلت و بیچارگی نشست. این نتیجه گستاخی به خاندان اهل بیت عصمت علیهم السلام است
[ صفحه 609]